|
|
من يک زنم !
نه جنس دوم ،
نه يک موجود تابع ،
نه يک ضعيفه،
نه يک تابلوي نقاشي شده ،
نه يک عروسک متحرک براي چشم چراني،
نه يک کارگر بي مزد تمام وقت ....
باور داشته باش من هم اگر بخواهم ،
مي توانم خيانت کنم ،
بي تفاوت وبي احساس باشم ،
بي ادب و شنيع باشم ،
بي مبالات و کثيف باشم ....
اگر نبوده ام و نيستم ،
نخواسته ام و نمي خواهم ...
من يک زنم پس ميتوانم......
ادامه مطلب |
سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:, |
|
|
|
|
|
خدایا
اجازه هست ناصبوری کنم؟
به بزرگیت قسم از صبوري خسته ام...
از فريادهايي كه در گلويم خفه ماند و میماند...
از اشك هايي كه شبها تنها بالشم و تو شاهد آن هستید
و از حرف هايي كه زنده به گور گشت در گورستان دلم
آسان نیست در پس خنده های مصنوعی گریه های دلت را ،
در بی پناهیت در پشت هزاران دروغ پنهان کنی . . .
ادامه مطلب |
سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:, |
|
|
|
|
|
من دعا می خوانم با لب پر ز سکوت غنچه
من دعا می خوانم با دل سرشار از فریاد موج
من پر از شور و حیات
و پر از شوق رسیدن به خدا
و چقدر شادم من
و چقدر زندگی امروز قشنگ و زیباست
آری
آری
که جهان پر ز تمنای تماشاست
من خدا را خواندم
وقتی از شوق درون خود نمی گنجیدم
و جهان را دیدم
و جهانی که پر از زیباییست
و خدا خواست که احساس کنم دنیا را
و خدا خواند مرا به افق
که از آن شوق پریدن را احساس کنم
و چقدر شادم من...
ادامه مطلب |
سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:, |
|
|
|
|
|
باید گذر کرد از آنچه ناگزیر است
باید با آنچه هراس آور است روبرو شد
تنها راه شکست ترس همین است و بس...
+++++++++++++++++
خدایا، حکمت قدم هایی را که برایم بر می داری
بر من آشکار کن، تا درهایی را که به سویم
می گشایی، ندانسته نبندم
و درهایی که به رویم می بندی ،
به اصرار نگشایم .
- خدایا به فرشتگانت بسپار در لحظه لحظه
نیایش خویش“دوستان مرا از یاد نبرند . . .”
ادامه مطلب |
سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:, |
|
|
|
بازداشته
|
|
تنهایم مگذار...
دیوار استوار,پنجره ی بدون هوا.
دلم گرفته ات.
فریادم را در کدام فضا رها کنم که آوار نسازد؟
راهی به بیرون نیست.
تمامی مسیرها را دزدیده اند,مثل تک تک ستاره ها.
جریان سریع زمان بی تاب است برای انتها.
جسور و محکم مرا میکوباند.
تنهایم مگذار...
دل کوچکم با امید تو پر شده.
هوا, ماه و آسمان را پنهان کرده اند.
خسته ام از بی پناهی.
با خیالم نفس میکشم.
تنهایم مگذار...
تا بال هایش تا کنار ماه سفر کنم.
شاید...
شاید این آخرین راه باشد.
با من میمانی؟!
ادامه مطلب |
سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, |
|
|
|
دروگ
|
|
صدای پای آفتاب در آستانه ی شکوه غروب ترانه شد.
شمعدانی دیوار به دیوار سکوت هنوز نفس میکشید.
اما چه سرد...
میخواستم نفس هایش را با بال های کبوتر گره بزنم
تا شاید با افق دوردست عمیق شود.
اما...
شمعدانی با حسرت به انتها چشم دوخته یود.
حسرتی که از باور دروغ شقایق فوران میکرد.
باور کرده بود که قرمزش بی انتهاست.
اما سیاه درونش در شب ریشه داشت.
پاهای شمعدانی هموز توان دویدن داشتند
اما او محکوم بود...
محکوم به اسارت در زمین...
ادامه مطلب |
سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, |
|
|
|
|
|
Hardly anyone I know ! But some of us have all right friends and good
friends!!!
ادامه مطلب |
دو شنبه 23 بهمن 1391برچسب:, |
|
|
|
|
|
مخاطب خاص : آدمهای ساده را دوست دارم!همانها که بدی هیچکس را باور ندارند!همانها که همیشه برای همه هستند!همانها که بوی ناب "آدم" میدهند مثل "تو"...
ادامه مطلب |
دو شنبه 23 بهمن 1391برچسب:, |
|
|
|
|
|
مکن از خواب بیدارم,که گاهی خواب خرگوشی,فرو رفتن به دنیای فراموشی, برای آن کسی که روز و شب بیدار بیدار است,گرفتار و گران بار است, بود درمان.
برای من که از اندیشه سرشارم دمی در عالم رویا فرورفتن بود آغاز بیداری بی پایان.
مکن از خواب بیدارم...
ادامه مطلب |
یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:, |
|
|
|
|
|
تو مرا می فهمی ؛
من تو را می خواهم
و همین ساده ترین قصه یک انسان است !
تو مرا می خوانی ؛
من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم
و تو هم می دانی ؛
تا ابد در دل من میمانی...
ادامه مطلب |
یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:, |
|
|
|